نتایج جستجو برای عبارت :

امان از درونگرا بودن .

اتفاقی اومدم پست سرآغازو خوندم . خندم گرفت .نوشتم اینجا به راحتی و با فراق بال صندوقچه ی دلم را باز میکنم و از هرچه بخواهم مینویسم . ولی تو این دوماه بعد از گزاشتن اون پست هیچ پستی نزاشتم چه برسه که بخوام صندوقچه ی دلمو باز کرده باشم . هربار میومدم یه چیزی منتشر کنم میگفتم نه ، ولش کن ، این مال خودمه نباید به کسی بگم . نمیدونم مشکل چیه . شاید من خیلی درونگرام .تو اون پست نوشتم اینقدر مینویسم و مینویسم چون عاشق نوشتن هستم . اونوقت تو این دو ماه خیلی
اختلافات زوج های درونگرا و برونگرا
وقتی دو انسان درون‌گرا و برون‌گرا رابطه زناشویی خود را شروع می‌کنند، باید بدانند ممکن است هرگز به توافق نرسند مگر اینکه بتوانند به نکته‌های مهم و حساسیت برانگیز زندگی خود واقف شوند و در مواردی به تعامل برسند. حالا این سوال پیش می‌آید که از کجا بفهمیم درون‌گرایی یا برون‌گرا؟
ادامه مطلب
سلام !
همه مون تو طبقه بندی های تیپ شخصیتی 2 تا تیپ معروف و کلی تر رو بیشتر میشناسیم، درونگرا و برونگرا.
هر کدوم دنیا و ویژگی های خودشون رو دارن، و نمیشه گفت این از اون یکی بهتره، حالا سوال من اینه؛ 
لزوما یه آدم درونگرا باید در کنار یه آدم درونگرا قرار بگیره تا به مشکل برنخوره، یا اوقات شاد بهتری داشته باشه؟، یا باید با هم فرق داشته باشن تا حال شون بهتر باشه و به مشکل نخورن (یعنی برونگرا با درونگرا).
ادامه مطلب
داغ توچون مُحرم است گریه امان نمیدهد/دیده مثال زمزم است گریه امان نمیدهد/شورش دل برای تو وصل به کربلاشده/قلب سرای ماتم است گریه امان نمیدهد/نام شریف قاسمت یاد زنینوادهد/چون به شهید همدم است گریه امان نمیدهد/سوی نبرددشمنان اسوه ی بر حماسه ای/نام توشورومَحرم است گریه امان نمیدهد/لشکررهبری زتو عشق ولاگرفته است/یاری حق فراهم است گریه امان نمیدهد/لحظه وصل جمعه ات درسحرش فراق شد/عشق ولی چومرهم است گریه امان نمیدهد/نورامید شیعیان همچو سلیمانی اس
سلام و طاعات تون قبول باشه ان شاء الله.
پسری هستم زیر 25 سال، بسیار درونگرا هستم و مجرد، یه خونه کوچیک دارم، کارمندم و دارای یک بیماری شایع به نام پرولاپس (افتادگی دریچه میترال قلب) هستم.
بیماریم گاهی اوقات اذیتم میکنه اما بیشتر از تیپ شخصیتی ام ضربه می‌خورم و حالم بدجور گرفته میشه. از طرفی دوست دارم ازدواج کنم و با کسی هم ازدواج کنم که برخلاف خودم باشه تا بتونه منو کامل کنه.
نمی‌دونم آیا درست فکر می‌کنم یا نه؟ یا باید دنبال یکی مثل خودم باشم
■ همه درونگراها خجالتی هستن!
□ می دونین حقیقتش اینه که درونگراها به یه دلیل برا تعامل با آدما نیاز دارن.
اونا فقط محض اینکه ارتباط برقرار کرده باشن شروع به حرف زدن نمی کنن!
اگه شما می خواین با یه درونگرا ارتباط برقرار کنین خیلی ساده فقط کافیه شروع به حرف زدن کنید!
نگران نباشین که اینکار ممکنه ناراحتشون کنه!
قدم اول رو بردارین و انتظار یه مکالمه آروم و خوب رو داشته باشین!
زمانی که این وبلاگ را زدم گمان میکردم که دیگر هرچه درون دلم هست را میتوانم بریزم بیرون و خلاص شوم و حداقل چشم هایی هستند که برای نوشته هایم گوش شوند...
بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم بعضی حرف هارا آدم نیاز دارد بیرون بریزد اما نه کسی بشنود نه کسی ببیند! آن مطالب را با رمز گذاشتم...
مدتی بعد فهمیدم که بعضی چیزها فقط باید در قلب آدم باشد و به هیچ وجه نباید نمود بیرونی پیدا کند.ان حرف ها را در ناخودآگاهم بیرون ریختم!
و اما دسته ی چهارم!امان از دسته چهارم
سلام
دختری درون گرا هستم که دنبال یه شغل انفرادی می گردم. دلیلش هم این هست که تعامل با آدم های مختلف انرژی زیادی از من می گیره و زود خسته میشم. کلا"از مکان های شلوغ فراری هستم. نه خجالتی هستم و نه مغرور. تعریف از خودم نباشه نقاشی و خطم خوبه، به زبان انگلیسی تا حدی آشنایی دارم، شعر میگم و داستان کوتاه و دلنوشته ادبی هم نوشتم.
یه دوره طراحی صفحات وب رفتم که برای کسب درآمد خیلی خوب بود ولی متاسفانه تعطیل شد. می دونم که برون گراها درکم نمی کنن و انگ م
با عرض سلامی دوباره
مطلبی که قصد دارم در این پست بهش بپردازم مربوط میشه به یکی دیگر از مفاهیم شخصیت شناسی یعنی درون گرایی یا برون گرایی.
اصولا ما درون گرایی یا برون گرایی رو با صفاتی همچون منزوی بودن یا اجتماعی بودن. پرحرف بودن یا کم حرف بودن، ریسک پذیر بودن یا محافظه کار بودن می شناسیم.
همان طور که می دونید اولین بار این دو مفهوم رو کارل یونگ به کار برد، ولی او تعریفی روانشناختی از این دو مفهوم ارائه داد: اصولا گرایشات، علایق و دغدغه های ما یا
امان از نفخ معده 
امان از درد 
امان از غصه های بی پایانی که آخرش به درد معده ختم میشود 
غصه را دل خورد رو زخم را معده
پ ن: روم به دیوار باید بالا بیارم ولی خواهرم همش تو خونه س و نگران میشه و تا وقتی بالا نیارم معده دردم بهبود پیدا نمی کند.
الانم تو ماشین کرمانشاه نشستم منتظر مسافرم 
♪♬♬♪کاشکی بیه می یار ای، چشم بوینم شی یار ره♪♬♬♪
♪♬♬♪قبول کمه شی زار ره، نامرد روزگار♪♬♬♪
♪♬♬♪شهرام فلاح، همش تی وره، شعر تو یاتو، حال خرابه ولا♪♬♬♪
♪♬♬♪ای دوست، جانا، امان امان امان، های♪♬♬♪
♪♬♬♪تی اسم مثل ستاره♪♬♬♪
♪♬♬♪سوزنه شو دیاره، تی حرف ره یاد ایارمه وقتی تنهایی دارمه♪♬♬♪
♪♬♬♪آروم آروم می دل بویه خون، شو دکتمه بیابون، امان ای یار نادون♪♬♬♪
♪♬♬♪سهم من از ته دلبر بویه ساز و آهنگ♪♬♬♪
♪♬♬♪تنهایی
من جسم نسبتا بزرگی دارم، عوضش روحم کوچیکه، فلذا همیشه یه فاصله بین این دو بزرگوار هست. یه خلا دائمی، که مقدارش ثابت و قابل چشم پوشیه
ولی امان از وقتی که روحم مچاله میشه
امان از وقتی که روحم مچاله میشه
امان از وقتی که روحم مچاله میشه
زمان می میرد
و تویی زنده می شود ...
مرگِ ثانیه ها را میشمارم
تاتولدِ ای دوباره!.
دنیا به من آموخت که 
بدونِ تو مردن بِه....
ازحالا
تارسیدن به بهشتِ بین الحرمین
"تنها نقطه ی عروج"
شوقِ پرواز دارم.
امان از لحظه ای که نخواهی ام
امان از روزی که رهایم کنی
امان از لحظه ی غفلت که شاهدم باشی حسین جااااااان.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#آقای خوبِ غزل های من سلام.
از کف ایام امان کس نیافت
وز روش دهر زمان کس نیافت
شام و سحر هست رصددار عمر
زین دو رصد خط امان کس نیافت
رفت زمانی که ز راحت در او
نام غم از هیچ زبان کس نیافت
و آمد عهدی که ز خرم‌دلان
در همه آفاق نشان کس نیافت
اهل میندیش که در عهد ما
سایهٔ عنقا به جهان کس نیافت
جنس طلب کردی خاقانیا
کم طلب آن چیز که آن کس نیافت
سلام به همگی. امروز می خواهم یه نکاتی رو بگم که شاید هر کسی بهش اشاره نکنه تو این روزها.
روزهای امروز تقریبا همه ی مردم دنیا یه جور دیگه می گذره. یه سریا از فرط فشار دیگه نمیتونن تحمل کنند و یه سریا مثل من(درونگرا ها اکثرا) نمیخوان قرنطینه هیچ وقت تموم بشه!حالا فرق درونگرا ها و برونگرا ها چیه؟(واقف باشید که درجه داره.مثلا من تقریبا درجه آخر درونگراییم)درونگرا ها با خودشون راحتن.از تنهایی انرژی میگیرن.همش در حال حرف زدن با خودشونن. یه سری ها در ح
امان از زندگی من. امان از تنهایی منمیخواستم امروز برم یه دوش بگیرم و کمی به خودم استراحت بدم ولی از رفتار م اینقد حالم بده که نمازم را میخونم و میزنم از خونه بیرونخدایا این نشد رسم بنده نوازی که منو از این جهنم بی سر و ته آزاد نمیکنی و محلم نمیدی
خدا طعم خیلی خوشی ها را بهم بدهکاری
به جز خوب درس خواندن و خوب وقت گذاشتن برای درس، وظایف دیگری هم به دوش من هست.
نمیشه که بی تفاوت بود.
مثلا الان ما اگه زبون عربی و انگلیسی رو یاد بگیریم و کارهای گرافیکی هم بلد باشیم، میشیم یه سرباز قدرتمند برای مقابله با حرکات دشمن و ضربه زدن به اون ها.
بارها به این مسئله پی بردم ولی کاری نمی کنیم. مگر شهادت فقط تو جنگ مستقیم محقق میشه؟
تو اگه یه سرباز سایبری قوی بشی نمیتونی موثر باشی؟
بله فقط صحبت کردن و آرزوی های زیبا کردن، خیلی سادست. ولی مای
فکر می‌کنم انعطاف پذیری‌ام در حد قابل قبولی داره بهتر میشه، این رو از شناور بودن برنامه‌ریزی دید و بازدید دوست و آشنا و فامیل در سفر به تهران میشه دید، برنامه‌های دیداری که دو هفته قبل ست کردم هیچ کدام شبیه برنامه اولیه پیش نمیره ولی من شاد، راضی و خوشحالم و از این تغییرات لذت می‌برم :) تو mbti میگن وقتی یک J هستی با آپشن P. مثل روزی که فهمیدی حسن ریوندی در تست mbti درونگرا است و با چشمان گرد شده گفتی مگه میشه؟ :)
سلام 
من خیلی زود میرم سر اصل مطلب؛
راستش مشکل من تو ارتباط برقرار کردن هست، و این قضیه خیلی رو زندگی من تاثیر منفی گذاشته . اون جور که خودم حس میکنم من هم درونگرام هم خجالتی. و این که این دو تا ویژگی هر دو در من هست، به شدت من رو کم رو و منزوی کرده.
تا این اواخر من فکر میکردم که فقط اعتماد به نفسم خیلی ضعیفه، اما وقتی تو همه ی این ۱۹ سال زندگیم بازنگری کردم دیدم من با همون یکی دو تا دوستم که خجالتم جلو شون کامل ریخته و یه جورایی جلوشون اعتماد به نف
سلام دوستان جان 
دوستان من یه دختر مجرد و درونگرا هستم و همیشه سرزنش میشنوم از این که من چرا غیر اجتماعی ام. دیگه خسته شدم از بس شنیدم بهم میگن منزوی... 
دوستان من زیاد اهل رفت و آمد با کسی نیستم، البته اگه شرایط اقتصادیم اجازه بده دوست دارم زن داداشم و خواهرم که دوست شون دارم برای شام و ناهار دعوت کنم، ولی خودم دوست ندارم برم خونه شون. 
از طرفی ام با فامیل مادر و پدرم اصلا ارتباط ندارم و دوست ندارم عروسی چیزی میشه برم. دور از جون مراسم ختم و این
Ehaam
Taab o Tab
#Ehaam
امشب از دیدنمان 
همه انگشت به دهان می مانند
همه خوب حال مرا 
حالو احوال  مرا میدانند
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تابو تبم تو بتابانو شبم زیبا کن
بیا در شهر دل من پادشاهی کن
این توو این دل من هر چه تو خواهی کن
ای امان ای امان ای امان از منو حالم
وای عجب ماهی
تو چه دلخواهی
تا ابد با من بگو همراهی
عاشقی باتو دردسر دارد
دل تورا امشب زیر سر دارد
به چه شبی بگو امشب مارا می طلبی
بگو همچون من در تابو تبی در تابو تبی
تاج سرم مگ
به جهت انتقام گرفتن از امتحانات مزخرفی که شعور و ادب آدم را زیر سوال می‌برند و برای رفع خستگیِ بلغور کردن لامحاله ی علومی خشک و زمخت که نه به درد دنیایمان می خورد و نه آخرت، برای مدتی پشت پا به جزوه های غول تشنگ زده و به آغوش گرم کتاب‌های خوجگلم باز میگردم. 
امان از خرابی سیستم. امان از امتحان بعدی که لبالمرصاد است!
کاش زندگی اینهمه اجبار نبود. 
((به نام خداوند مهربان))
 
من در طواف عشقم ، حول وجود صیّاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
جز نقش روی ماهت چیزی نمانده در یاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
دار و ندار ِ دل را ، چشم ِ تو داده بر باد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
هرگز مباد ای عشق ، دل بی تو گردد آباد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
در سرزمین ِ احساس ، یاد تو کرده بیداد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
 

 
دلم میخواست بهش بگم کاش همه ی حماقتای عالم ختم میشد به دوزار چند شاهی، ولی استیصال تو نگاهش و فکر این که تنهایی باید جای خالی چند میلیون دوش بکشه و تازه نذاره باباش بفهمه نذاشت بگم ... ولی الان تو جایی وایسادم که دلم میخواست چندرغاز ته حسابم نبود ولی چشمای مامان میخندید، محمد سالم بود و بابا...امان از همه ی ای کاش های عالم، امان.
پ.. میگن آدمی آه و دمی ...آخ از آه این روزا.
 هر بار که به اشتباه شوقی در دلم رشد می‌کنه و می‌میره، یه جون از جون‌هام کم میشه. یه کم اشک می‌ریزم و سعی می‌کنم قوی باشم. امان... امان...
 
+ ظهر که از خواب بیدار شدم، بین خواب و بیداری، تو حالتی که واقعا نمیدونم خواب دیدن بودن یا خیال کردن یه صحنه هایی که بی‌اندازه براشون دل‌تنگ بودم رو میدیدم. صحنه های دلگرمی. هر چی که بود خیلی واقعی بود.
 
++ فکر کردن به هر گذشته‌ای برای من سخت و دل‌گیره. و احتمالا تا آخر عمر همین خواهد بود. کاش می‌تونستم برگ
نحوه رفتار با کودک درونگرا به چه صورت است؟
کودک درونگرا
بسیاری از کودکان مثل گل قاصد هستند به این معنی که خودشان را می توانند با هر شرایطی تطبیق بدهند، بعضی دیگر مثل گل ارکیده هستند. یعنی آنها به محیطی که در آن پرورش می بینند بسیار حساس هستند، که این گروه از شخصیت از کودکان قاصدک بهتر عمل می کنند، اغلب سالم ترند و نمرات بهتری به دست می آورند و از روابط قوی تری بهره مند هستند.
کودکان درون ‌گرا برای تجدید قوای درونی خود احتیاج به این دارند که تن
نحوه رفتار با کودک درونگرا به چه صورت است؟
کودک درونگرا
بسیاری از کودکان مثل گل قاصد هستند به این معنی که خودشان را می توانند با هر شرایطی تطبیق بدهند، بعضی دیگر مثل گل ارکیده هستند. یعنی آنها به محیطی که در آن پرورش می بینند بسیار حساس هستند، که این گروه از شخصیت از کودکان قاصدک بهتر عمل می کنند، اغلب سالم ترند و نمرات بهتری به دست می آورند و از روابط قوی تری بهره مند هستند.
کودکان درون ‌گرا برای تجدید قوای درونی خود احتیاج به این دارند که تن
ذکر و دعا برای امان از عذاب جهنم :
رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ
غَرَامًا إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما(پروردگارا عذاب جهنم را از
ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است چرا که جهنم بد جایگاه
و بد محل اقامتی است)
خب. بچه ها تصمیم گرفتم عکوان مطلبو پادشاه رابطه بذادم.
بنظرم یه نوع شخصیت اینشکلی وجود داره‌
این نوع شخصیت طبق اهداف شون که بد هم نیست جلو میرن با همه ارتباط خیلی خوب و گرم و صمیمی برقرار میکنن. ولی یه باگی دارن.
این افراد در برابر افراد درونگرا خیلی پررنگ دیده میشن و درونگرا ها عموما فکر میکنن که صرفا بخاطر اینکه با اونا صمیمی و اوکی رفتار میکنن ینی ازشون خوششون اومده و خیلی خوب میتونن باشن براشون پس بهشون وابسته میشن. چون اودشون نمیتونن با
{منبرک و دلنوشته مهدوی - شماره 40}
 
امان از ما....
 
آیت الله بهجت میفرمود: اگر در اتاق در بسته ای باشیم و بدانیم قدرت بزرگی (مثل آمریکا) پشت در ایستاده و سخنان ما علیه خودش را میشنود و به موقع علیه ما به اجرا میگذارد، چقدر مواظب سخنان خود میشدیم؟ پس چرا حال ما نسبت به امام زمان چنین نیست؟
انگار چون میدانیم امام مهربانمان، در پی تلافی بی محبتی های ما بر نمی آیند، اینگونه غافلانه زندگی میکنیم. چقدر خود خواهیم ما! گیرم که رحمت بی منتهای حضرت مانع غض
بسم الله الرحمن الرحیماللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین و اشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ؛ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.خدایا  مرا در این روز فرمانبرداریِ فروتنان را روزی کن و قلبم را به مانند بازگشت دلدادگان گشاده گردان؛  به امان دادنت ای امان ترسناکان.
 
 
مشاهده ویدیو
 
 
 
شهرم غمگین ترین چهره رو داره
همه جا بنر و پارچه سیاه
من سعادت اینو داشتم یکبار روضه خونه سردار برم
تصور اینکه  اگه دوباره سعادت نصیبم بشه و من برم تحمل اون فضا بدون حاجی چقدر سخته
+بخوابیم اما امان از این هجوم فکرا..اما امان از حال دل خیلی از ما
شببخیر
بهار جدیدا وارد بازی جالبی شده و نقشهای خانه امان را تغییر داده است. خودش مادر است. پدر خانواده پسرش است. من را به چشم خواهر نداشته اش میبیند و اما .. و اما برادرش گربه ی خانگی امان است‌. بسیار ملوس و دوست داشتنی.
دقت کردین چه خانواده ی باکلاسی هستیم
+ جدای از شوخی این نوع رفتار یه بحث کاملا کارشناسانه است. اگر از دوستان کسی تحلیل مناسبی دارد خوشحال میشوم بشنوم.
دلم‌میخواد فارغ از تمام دغدغه هام بشینم درسایی که دوسشون دارم و بخونم..‌ وقت اضافه مو هم کتابای مورد علاقه ی غیر درسیمو.. برای رفتن به دانشگاه یا استخر هم هندزفریمو بذارم تو گوشم و حرفای خوب یا موسیقی بیکلام گوش بدم و تا ایستگاه اتوبوس برم.. بعدم یه مسیر طولانی مجبور بشم قدم بزنم حتی اگه هوا سرد بود و حتی اگر آسمون بارون و برف داشت..
مگه چند بار در سال پائیز و زمستون میان که آدم با فکر و خیال و دلهره بخواد پشت سر بذارشون؟
امان از تردید و دو دلی..
دانلود آهنگ ایهام تاب و تب
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * تاب و تب * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ایهام باشید.
دانلود آهنگ ایهام به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ehaam called Taab O Tab With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه ایهام به نام تاب و تب
امشب از دیدن منهمه انگشت به دهان میمانندهمه خوب حال مراحال و احوال مرا میدانندگل نیلوفر من آتشی تازه بیا بر پا کن من که در تاب و تبم تو بتاب
دانلود آهنگ جدید ایهام به نام تاب و تب
امشب از دیدن من همه انگشت، به دهان میمانند
همه خوب حال مرا حال و احوال، مرا میدانند …♪
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تاب و تبم تو بتابان، و شبم زیبا کن…♪
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
بیا در شهر دل من، پادشاهی کن
این تو و این دل من هرچه، تو خواهی کن …♪
ای امان ای امان ای امان، از من و حالم
وای عجب ماهی تو چه دلخواهی تا ابد با من، بگو همراهی
عاشقی با تو دردسر دارد دل تو را امشب زیر، سر دارد …♪
دانلود آهنگ ج
دانلود آهنگ گروه ایهام به نام تب و تاب
دانلود آهنگ بیا و در شهر دل من پادشاهی کن این تو این دل من هر چه تو خواهی کن به نام تب و تاب با صدای گروه ایهام همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
متن آهنگ تب و تاب گروه ایهام
♬♬♬
امشب از دیدن من همه انگشت به دهان میمانند همه خوب حال مرا حال و احوال مرا میدانند
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا بر پا کن من که در تاب و تبم تو بتابان و شبم زیبا کن
♬♬♬
بیا و در شهر دل من پادشاهی کن این تو این دل من هر چه تو خواهی کن
ای امان
(این‌ها همه موقت است، پاک می‌کنم.. عجالتا می‌نویسم بلکه راحت‌تر بگذرد زمان)
هنوز کامل از خواب بیدار نشده بودم... که پیام اومد از... 
دوباره صداها تو سرم چرخید... 
میدونی سنگ که نیستیم، بی تفاوت بگذریم... درد داره این روزا... شاید این تصمیم با اینکه شبیه یک مهلکه واقعیه، بهترین تصمیم بود... جلز و ولز کنیم هی که چی بشه؟ 
کاش واقعا به قول اون دوستمون درست شه همه چی... 
کاش ما دووم بیاریم تا اون روز...
هعی... امان از این چرخش بی رحمانه روزگار...
امان از‌خود
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه!
واقعیت اینه که درونگراها حرف نمی زنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌
اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌
درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و می بینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمی شن!
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه! واقعیت اینه که درونگراها حرف نمیزنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌ درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و ببینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمیشن!
قطرات باران صورتش را نوازش میکرد.
غم در صورتش و شانه هایش سنگینی میکرد.
نمی دانست چه چیزی را آرزو کند.
بودنش را؟ یا نبودنش را؟ 
قلبش سوز می‌کشید و نفس هایش بند شده بود.
چه سرنوشت عجیبی.
از خدا می‌پرسید،
آیا باید در این وضعیت شکر کرد؟!
اگر شکر نکنم شاید بابت نا شکری‌ام زندگی‌ام عوض شود و این سیاهی اندکی رنگ سفید بر خود بگیرد.
 
بغض و امان از افکار پر از درد 
امان از حسرت هایی که دلیل مرگش میشوند..
آه از این حال عجیب که تمامی ندارد...
 
 
 
امان از دست سیگنال. امان. به سختی میتونم برم سمت این درس. استادش هم کمی تا حدودی برام بار روانی ایجاد کرده. از دست سیگنال به هوش مصنوعی که بیشتر بهش علاقه دارم پناه میبرم.
درد سیگنال رو با هوش تسکین میدم. و سیگنال رو بین خوندن هوش مصنوعی به خورد خودم میدم... و عین یه مادر دلسوز میشینم پای خودم که یاد بگیره سیگنال رو...
 
#بهوقتاینروزا
احساس میکنم نشسته ام به انتظار اتفاقی که رخ دهد اما امان آن اتفاق هرگز نخواهد رسید، سرم از تمام افکار پریشانی که درون دهنم در انتشارن در حال انفجار است. 
شب 25 سالگی را حس میکنم اما احساس زنده بودن ندارم. باید زنده شوم باید دوباره زنده شوم... 
رفتیم یه پارکی کنار پل واشنگتن...
یه خانواده بزرگ عرب بودن...با کلی بچه و اهنگ عربی و ... همه محجبه و خیلی عرب...بچه هاشون رو با زبون عربی صدا میزدن...یالله....فارس...
باقی پارک هم یهودی بودن...یهودی خیلی خیلیییی یهودی....
همه مردا و زنا با پوشش یهودی...با کلی بچه...
هر بچه خارج از قنداقی هم شدیدا سبک بزرگسالای یهودی روش اجرا شده بود....
زنا همه با کلاهای کوچیک رنگی و پیراهن های تا زیر زانو...
مردا همه موهاشون رو از ته زده بودن الا خط ریش...خط ریشای خیلی بلند...ب
بااشک دیده شوید این کربلا جهان را/پاکیزه میکند او حتی رخ نهان را/کارحسین وزینب درعرش دلربایی/بخشیده سوی شیعه گنجینه امان را/درگلشن محبت یاران او ولایی/این زمزم ولایت نوراست آسمان را/هرگریه ای برایش تیری است سوی دشمن/آماده کرده دائم هریاراو کمان را/سخت است بهرشیعه از نینوا شنیدن/وقت وداع یاران ازحجت عیان را/سرهابریده گشته برنیزه ها بلنداست/آنجا شهید عاشق تقدیم کرده جان را/زینب درآن بلندی با مرگ دست وپازد/دیده است شمر کافر بالشکربدان را/این
در چه علیکی از سلام منیبه هیات کدام دل ِ تنگیکه دلتنگی ام ... امان ـ امانسلامت که می کنم دور می گیرد سرمعلیک که می دهییا مقلب القلوب تلوزیون به شمارش معکوس می افتدتحویل که بگیری، سال تحویل شدهتلویحا اعتراف می کنملبخندی روی لبهایم جوانه زدهو با همین سرعت انتشارپای تمام ویروس ها در گل جا خواهد ماندگل و بلبل می شود جهان امابه معجزه لبخندت و نیمی از سلاح های جهان از کار می افتدنیمه ی محرم نزدیک استو من دل سونامی زده ام برایت سینه می زندنذر کرده ام
بچه که بودم...موقعی که که تازه دست راست و چپمو تشخیص میدادم و میتونستم کلماتو بدون اشتباه تلفظ کنم، علاقه شدید و خفنی به نوشتن داشتم...از اونجایی که هنوز مهد هم نمیرفتم چه برسه به مدرسه و مامان و بابامم سواد درست و حسابی نداشتن که خوندن و نوشتن یادم بدن اومدم و برای خودم یه خط  اختراع کردم... از تمام هوش و ذکاوتم استفاده کردم که کسی نتونه حرفایی که مینویسم و رمز گشایی کنه... مثلا خیلی دلم میخواست برای نشون دادن کلمه آسمون از ابر استفاده کنم ولی از
سیل اشک امان‌م نمید‌هد...
از این دور بودن... از این دویدن و نرسیدن...از این انتظار ها که خون آدم را توی شیشه می‌کند...
قرآن را بازش می‌کنم
می‌آید:
وَ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِیمِ...
‌می‌فهمم بالاخره یک روز در این دنیا کرب عظیم ما تمام می‌شود...یک روز شما می‌آیی و خاتمه می‌دهی به دل تنگی ها...یک روز شما می‌آیی و ما بالاخره طعم لبخند واقعیِ از ته دل را می‌فهمیم...
یک روز که خیلی نزدیک است... از رگ گردن هم نزدیک تر...
این وعده ی خ
با سلام و احترام به کاربران عزیز‌
من ۱۹ سالمه و دخترم، من به شدت درونگرا هستم، آدم اجتماعی نیستم. (بابام همیشه بهم میگه تو ضعیفی)، و منم غصه میخورم.
اصلا نمیتونم با افراد جامعه رابطه برقرار کنم، و انگار یه ترسی میاد تو وجودم و نمیذاره حرف بزنم. تو دوران دبیرستان هم همین طوری بودم. یه خواهر دارم که با بی زبونیش، زندگیش به فنا رفته... و بابام همیشه بهم میگه که تو هم آخرش مثل خواهرت میشی و با بی زبونیت زندگی نمیبینی! و منم گریه میکنم.
اصلا تو اجتماع
آدم ها به چه نقطه ای می‌رسن توی زندگی که میتونن تو فضای مجازی از حالِ بدشون بنویسن؟ چقدر احساس ضعیف بودن و تنها بودن میکنن؟ چقدر روحشون مچاله میشه؟ چقدر تو فضای حقیقی زندگی نمیتونن خودشون رو بروز بدن و به هر دلیلی رعایت میکنن؟ یا گوشی برای شنیدن ندارن...
من همونقدر حالم بده. 
خدایا! خدای من! من احساس میکنم توکل‌م رو گم کردم و زیر بار زندگی داره کمرم خورد میشه. توکلم رو بهم برگردون و قوی ترم کن و گشایش در کارم قرار بده. 
ممنونم. 

پ.ن: برام دعا کن
همیشه از گرما متنفر بودم و هستم ! انگار که من برای گرما متولد نشدم ! البته فکر میکنم کمتر کسی وجود داشته باشه که عاشق گرما باشه . واقعا کسی هست که دیوونه وار عاشق گرمی هوا باشه و باهاش عشق کنه ؟ من که فکر نمیکنم ! 
من دیوونه وار عاشق هوای سردم ! اینکه میگم دیوونه وار یعنی ترجیح میدم زیر برف و بارون و بهمن و تگرگ باشم و بمیرم تا گرما و آفتاب و ... 
مسئله گرما فقط دمای هوا نیست بلکه برای غذا ها هم هست! مثلا ترجیح میدم یه غذای مونده ی سرد داخل یخچال رو بخ
سال 97 اولین سال در زندگی منه که تصمیم گرفتم کتاب بخوانم و یکم خوندم. نکته قابل توجه اینجاست که 20 کتاب از 22 کتاب امسال رو توی تابستون خوندم. باز هم 22 کتاب در سال خوبه برای شروع اگه بتونم هر فصل امسال مثل تابستون سال پیش بخونم واقعا حداکثر کتابی میشه که تو یک سال خوند. از این 22 کتاب تعداد زیادیش رو از کتابخونه محل گرفتم و فقط 3 تاش رو خودم خریدم. با اینکه کتاب های شاهکار رو نمیشه تو کتابخونه ای که هیچ بودجه ای واسه خرید کتاب نداره و همش اهدایی پیدا
امیر، از اون دسته پسرهای کم سنِ به شدت جذابه - حداقل برای من -. از اون دسته پسرهایی که چخوف و هدایت می خونند با صدای دورگه و خسته، و امان از صداش، امان. تا نیمه شب، می شه باهاش درباره ی شعر و کتاب و س.کس حرف زد، بدون ذره ایی حس بد. می تونی درباره ی هر اتفاقی باهاش صحبت کنی، بدون این که قضاوتت کنه، شماتت کنه و کلاغِ یک کلاغ و چهل کلاغ بشه. دوستش دارم، موهای پریشون و حلقه حلقه ی خرماییش رو دوست دارم، از این که سایزها و سانتی مترها از من بزرگ تره و حس غر
هر شئ وقتی آرام می‌گیرد که به موطن خودش برگردد.
بحثش را هم می‌توان در طبیعیات یافت لکن حرف من چیز دیگر است!
این گم‌گشتگی همان عدم بازگشت به موطن اصلی و سکنی در غیر موطن او را آشفته نموده و همین شده که آن یکی لباس پاره بپوشد و دیگری در کوی و برزن عربده بزند.
آن‌کس که موطن خودش را بیابد، آرام است و به بودن او باقی آرامند ولی امان از گمراهان که موطن را گم کردگانند...
به نام او...
چند وقته که ذهنم جمع نمیشه و از پراکندگی رنج میبرم که هر چند اون هم عالمی داره واسه خودش!
امشب مهمون داشتم و امان امان اماااان!!
قبل اینکه مهمون های اکی بدن که میان؛ میخواستم برم سینما تنهایی و با این ترسم مقابله کنم ولی خب نشد!
این روزا که زودتر اومدم تهران و بیکارم؛خیلی فکر کردم به خیلی چیز ها!
خیلی جیزا خوندم خیلی چیزا گوش دادم
خیلی حس های یهویی درونم به وجود میاد!همون حس هایی که سعی میکردم نبینم و بعد خودشون میان جلوی چشمم و مجبور
یکی از نقدهایی که به روان شناسی غرب وارد است، ویژگی تجربی بودن آن است.
به اعتقاد قاطبه‌ی فلاسفه‌ی مسلمان، تمدن غرب علی رغم همه پیشرفت‌هایی که داشته است، دچار انحطاط‌ هایی نیز شده است.یکی از آن انحطاط ها خارج کردن عقل، نقل و شهود از دایره‌ی علوم است. این امر آسیب‌های وحشتناک و شاید جبران‌ ناپذیری بر بدنه‌ی تمدن غرب وارد کرد.
روان‌شناسی نیز از این آسیب‌ و انحطاط در امان نماند و به همین سبب بسیاری از ویژگی‌ و قابلیت های انسان که با تجربه د
ترس در طوطی های غیر فعال 
به خاطر داشته باشید طوطی هایی که دارای اسباب بازی های فراوان برای جویدن می باشند و به جای بازی های فعال و فکری مدت زیادی را به بازی با آن ها می پردازند،
مشاوره و آموزش درمان بیماری پرندگان زینتی 
دچار افزایش رفتار های درونگرا و کاهش اعتماد به نفس و فعالیت می گردند و همین نکته یکی از عوامل افزایش وحشت در پرندگان می باشد. به علاوه رژیم غذایی محدود و نامناسب و خواب ناکافی، یا قرار گرفتن در قفس کوچک باعث بازگشت واکنش های
به یاد دارم از زمان بچگی و مدرسه بدون شک اسفند برام عزیزترین و زیباترین ماه سال بوده! اون روزهای پونزدهم اسفند به بعد که مدرسه‌ها به‌صورت غیررسمی تعطیل می‌شدن بسیار برام شیرین‌تر از سیزده روز عید نوروز بودن.
شوق و ذوق اومدن عید، شلوغی شهر، مهربون‌تر شدن آدما، جر و بحث با مادر برای خریدن مواد محترقه برای چهارشنبه سوری، سبزه گرفتن، پنجشنبه‌ی آخرسال سر قبر عزیزان رفتن... همه‌شون از بچگی تا حالا که خرس گنده‌ای شدم برای خودم ماشالا، برام شی
  
شباهنگ جان دُردانه بیان ،  لطفا امان بده قبلی ها رو بخونیم بعد به رگبار ببند
از تو بعیده اصلا این شکلی پست ها رو قربانی کنی
باور کن من به زور تونستم ۶ تایی اول رو دست و پا شکسته بخونم :|:))
آفرین فرزندم ، آروم آروم بخدا هنوز عید نشده و نمیشه ؛)
به یاد دارم از زمان بچگی و مدرسه بدون شک اسفند برام عزیزترین و زیباترین ماه سال بوده! اون روزهای پونزدهم اسفند به بعد که مدرسه‌ها به‌صورت غیررسمی تعطیل می‌شدن بسیار برام شیرین‌تر از سیزده روز عید نوروز بودن.
شوق و ذوق اومدن عید، شلوغی شهر، مهربون‌تر شدن آدما، جر و بحث با مادر برای خریدن مواد محترقه برای چهارشنبه سوری، سبزه گرفتن، پنجشنبه‌ی آخرسال سر قبر عزیزان رفتن... همه‌شون از بچگی تا حالا که خرس گنده‌ای شدم برای خودم ماشالا، برام شی
امام باقر(علیه السلام):خداوندعزوجل سه خصلت به مؤمن بخشیده است:عزت دردنیاودین, رستگاری در آخرت و ابهت دردلهای جهانیان.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):مؤمن نزدخدا گرامی تر ازفرشتگان مقرب اوست.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):برتوبادبه فراگیری علم. هماناکه علم دوست مؤمن است وبردباری وزیراو و عقل راهنمایش وعمل سرپرست او و رفق ومداراپدراو وملایمت بادیگران برادر او و صبرسپاهیان او است.
امام صادق(علیه السلام):مؤمن ازآن جهت مؤمن نامیده شده است که ازع
این یک هفته که مشهد بودم ...نه نوشتم...نه خوندم...نه هیچی...!
حالا یه عالمه کتاب هست...یه عااالمه ورقه سفید و خالی و یه من ...!به امام قول دادم ازش خواستم کمکم کنه ...که کتابمو تا آبان تموم کنم...
این هفته نرسیدم به بروز شده ها سر بزنم امروز ...حتمااااا...
خوابم بند نمیاد از این ور میوفتم ...اون ور ...تو ماشین گردنم بدجووور گرفته ...و با یه خواب طولانی مدت متوجه شدم دیگه نمیتونم تکونش بدم ...امان از تنگی کانال نخاعی ‌‌...اه!
بعد از ظهر شروع ترم جدید زبانه ...خدا ک
                          بسم الله الرحمن الرحیم
تکلیف:به نظر شما پناهگاه سوره ناس چگونه است؟
به نظر من پناهگاه سوره ناس میتواند شبیه وضعیت فردی باشد که کسی در حال تعقیب او به قصد صدمه زدن است و ان فرد به جایی شبیه هزار تو میرسد در ابتدای هزار تو یه دفترچه راهنما است که نشان میدهد چگونه میتوان به مرکز هزار تو رسید. ان فرد با استفاده از دفترچه خود را به مرکز هزار تو نزدیک میکند و هر چه قدر نزدیک تر شود از شر ان کسی که تعقیبش میکرد در امان بیشتری خواه
سبک زمینه حضرت زهرا(س)---------------------------تو کوچه غم نصیبی،مادر و طفل غریبیدارن مـیرن سمـت خونـه  باروی نیـلـیحسـن  داره  ورده  زبــونکجایی بابا شد نیمه جونمـادرم از ضـرب سـیلی وغـریبـی تـو ، تـو شهرمون((  امان از غریبی(۳) وای  ))

با یـه قـد خمیـده ، با رنـگ روی پریدهخونه رو جارو میزنه،به دیوار تکیه میدهزیـنـب می بینه مـادرشوبا دست میگیره پـهلوشوچنددفعه توی خونه دیدهمی گیره از علی رو شـو((  امان از غریبی(۳) وای  ))


تو تاریکیه دل شب ، پیچیده صدای
یادم میاد تا یه مدتی خیلی کم حرف بودم. خبری از اظهار نظر بیخود و پرحرفی نبود. ولی نمیدونم چی شد ( البته تقریبا می دونم چی شد ) که تصمیم گرفتم پرحرفی کنم . به قول بقیه اعتماد به نفس داشته باشم . بگم ، بخندم ، شوخی کنم و ...خب از دور خیلی خوب به نظر میرسه . همه باهات دوستن . همیشه یکی هست که باهاش صحبت کنی و از فرط چرت و پرت گفتن بخندی . ولی امان از وقتی که هیچ کس اطرافت نیست . عادتت اینه که با همه حرف بزنی و بگی و بخندی و پای حرفای یکی بشینی . ولی نمیتونی ای
دانلود آهنگ وای عجب ماهی تو چه دلخواهی (ایهام)
Ahang vay ajab mahi to che delkhahi az Ehaam
دانلود آهنگ وای عجب ماهی تو چه دلخواهی (ایهام)
امشب از دیدن من همه انگشت به دهان میمانند
همه خوب حال مرا حال و احوال مرا میدانند
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تاب و تبم تو بتابان و شبم زیبا کن
بیا در شهر دل من پادشاهی کن
این تو و این دل من هرچه تو خواهی کن
ای امان ای امان ای امان از من و حالم
وای عجب ماهی تو چه دلخواهی تا ابد با من بگو همراهی
عاشقی با تو دردسر دارد
بسم الله

دعای روز پانزدهم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَخدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
ادامه مطلب
تقویم شیعه
نهم محرم (تاسوعا)
۱- محاصره‌ی خیمه‌ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند، و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آن‌ها جمع شده بود خوشحال شدند، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.
۲- آمدن امان‌نامه برای فرزندان ام الب
هستیا ایزدبانوی آتشکده است و آتشکده خانه را روشن میکند و گرم و صمیمی نگه می دارد.
ویژگی های هستیا:
*در کودکی دخترانی احساساتی هستند.
*در مقابل کاری که می کنند انتظار تشکر ندارند.
*یک بعد معنوی و آرامش دارند.
*به خاطر رضای خدا و نفس عمل کار می کنند نه به خاطر امور دنیوی.
*متمرکز بر کار است.
*اگر ازدواج نکنند افسرده نمی شوند.
*در منزل هستند و برایشانمهم نیست که دیگران چه میگویند.
*در کودکی درونگرا و کم توقع اند.
*اکثرا زنان هستیا سالم هستند.
*اهل غیبت ن
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت و حتی نمیتوان سرود. با تو بودن قصه ی شیرینیست به وسعت تلخی نداشتن و...و من همچون غربت زده ای در دامان بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت مینشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویند و چه احمقانه و چه مشتاقانه در انتظار آن روزم یاد تو پرچم صلحیست میان هجوم بی امان این همه فکر ولی در هیاهوی بی نغمه ی وجودم کسی فریاد میزند. یک روز میاید که من دیگر دچارت نیستم، از ص
بنام خالق عشق
دعای روز پانزدهم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَخدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
از جمعه شب که خونمون دزد اومد و فائزه هم تو خونه تنها بود یک ترس خاصی از همه چیز پیدا کردم. واقعا اعصابم بهم ریخته.یعنی وقتی به این فکر میکنم که اگه من جای فائزه بودم و وقتی در رو باز میکردم میدیدم دو نفر تو تراس حیاط هستن و منم تو خونه تک و تنهام چه حالی بهم دست میداد....
حتی فکر کردن به چنین صحنه ای برای فائزه هم از درون نابودم میکنه خداروشکر که به خیر گذشت و دزد ها فرار کردن...
کمتر از ده روز دیگه کنکورمه و فکر میکنم رتبه خوبی بیارم اگر خدا بخواد
ذ
یک ضرب المثل چینی می گوید: «اگر بیماری در معده نباشد بیمار نمی میرد». این ضرب المثل ساده اهمیت و ارزش ارگانی به نام معده را نشان می دهد.
 متأسفانه همه ما عادت هایی داریم که به بدن آسیب می زند و معده نیز از این آسیب ها در امان نیست. این عادت ها باعث بالا آمدن اسید معده، دل درد، زخم معده، سرطان و غیره می شود. اما می شود با تغییر عادت های بد از بسیاری از این مشکلات در امان بود.پرهیز از زیاده روی در مصرف قهوه و شکلات سیاه و زیاده روی نکردن در مصرف غذاه
سلام دوستان.....یهو دلم خواست از چیزی بنویسم که بالاخره دریک فرصت مناسب عملی شد....یادتون این پست( امان از دست تو....امان از دست من ) رو؟
خب بالاخره بخت بامن یار بود و شب تولدش یهو تو ذهنم پااااپ،این فکر دراومد که تبریک بگو و سوتفاهم هارو با خرف زدن برطرف کن که خیالت راحت بشه....
و همینکارو کردم....اولش یکم تودلم خالی شد ولی بعدش گفتم با اراده و انجام بده اینکارو...شاید فردا دیگه چشمهات رو به سقف باز نشه...والااا...کی از فردای خودش خبر داره؟....
خلاصه گفت
بااشک دیده شوید این کربلا جهان را/پاکیزه میکند او حتی رخ نهان را/کارحسین وزینب درعرش دلربایی/بخشیده سوی شیعه گنجینه امان را/درگلشن محبت یاران او ولایی/این زمزم ولایت نوراست آسمان را/هرگریه ای برایش تیری است سوی دشمن/آماده کرده دائم هریاراو کمان را/سخت است بهرشیعه از نینوا شنیدن/وقت وداع یاران ازحجت عیان را/سرهابریده گشته برنیزه ها بلنداست/آنجا شهید عاشق تقدیم کرده جان را/زینب درآن بلندی با مرگ دست وپازد/دیده است شمر کافر بالشکربدان را/این
امان از غفلت و جا ماندن
یک بسیجی شب عملیات ازگردان جدا افتاده بود ومیگفت گردان گم شده.گردان گم نشده بود اوگم شده بود.خدایا نشود اینکه خیل عشاق وفداییان ولایت بروندو ماجا بمانیم وفکرکنیم که آنهاگم شده اند،غافل ازآنکه آنان به مقصد رسیده وما جا مانده ایم.
 
کاروان رفت و تو در خواب وبیابان در پیش
کی رسی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی
 
سلامتی ولی امرمسلمین جهان صلوات
الهم عجل لولیک الفرج.آمین
بسم الله

دعای روز پانزدهم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَخدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
ادامه مطلب
                                                                  جهت دفع بلا: آیه 128 سوره توبه((64))
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه این سوره را در فرائض و نوافل بخواندالله اورا از آمنین روز قیامت بر انگیزد و او را الله در زیر عرش خود سایه دهد واورا آسان محاسبه کند و کتابش را به دست راستش بدهد وهرکه شب جمعه بخواند الله به هر حرفی ثواب آزاد کردن صد بنده به او بخشد و هفتاد هزار ملک برایش آمرزش خواهند والله او را بیامرزد
وهرکه بخواند در بهشت خان
امان الله خان پسر امیر حبیب الله خان در سال 1892م تولد یافت. بعد از فوت پدرش در فبروری سال 1919م به سن 27 سالگی عهده دار سلطنت شد. امان الله خان در مکتب حربیه درس خواند، به مسایل اردو و امور نظامی از نزدیک در ارتباط بود...
ادامه مطلب
رفته بودیم برای افتتاح حساب وام ازدواج، آقای بانک دار پرسید قبلا اینجا حسابی نداشته اید؟ گفتم : نه! فرم افتتاح حساب را داد دستم . پر کردم. تحویلش دادم.
اطلاعات را که وارد سیستم کرد گفت شما قبلا اینجا حساب داشتید! دوباره گفتم : نه! مطمئنم که نداشتم. 
گفت: سال فلان، از طرف مدرسه فلان! 
شوکه شدم! اسمِ مدرسه ابتدایی ام بود، یادم افتاد که آن سال برای همه بچه ها حساب باز کردند و یک کارت دادند دستشان. یادم نبود، اصلا! اصلا!
مامان آه کشید و گفت: امان از آن ر
سلام والی شهر قلبم .دیشب درب شهرتو باز گذاشته بودی ..نگهبانهای دروازه ی شهر  بخواب رفته بودند .حواست به شهرت هست ؟ سر دیوارها کماندارهارو مرخص کرده بودی ؟!! صدایجارچی نیمه شب رو نشنیدم ! کسی نگفت " اسوده بخوابید ...شهر در امن و امان است !"دیشب شهرت در امن و امان نبود ؟ !!!کجا رفته بودی  که ملازمان از غیبت چشمان بیدارتو  نه بیدار بودند و نه جار زدند و نهکمان بدست گرفتند ؟؟حواست به شهرت نیست عزیز...حواست به شهرت نیست .!!!!
گالریِ موبایل چیزِ خیلی مزخرفی‌ست. بعضی وقت‌ها (به خصوص حالا که نت نداریم و توی پادگان سر می‌کنیم) آنقدر حوصله‌مان سر می‌رود که مجبور می‌شویم خاطراتمان را از طریقش مرور کنیم. و امان از خاطرات. امان از روزهای خوبی که رفتند و نماندند و فقط یک فایل جی‌پی‌جی برایمان گذاشتند با کمتر از ۱۰۰مگابایت حجم! اما همین فایل ریز دمار از روزگار آدم درمی‌آورد. جوری که مطمئن می‌شوی هرچه بشود «من یادِ تو می‌افتم»
+ یادگاری از کاپیتانِ تیم.
‌‌
دورم. خسته از نوشتن. خسته از بودن ، خسته از نمیدانم ها و خسته از میدانم هایی که بعیدند... دورند... که باید فراموش شوند و نمیشوند! از این زیادی بودن ها...
گم کردن لبخند چه آسان بود در هجوم بی امان ِ مسیر بزرگ شدن... گم کردیم و گم شدیم در خود... در هیاهوی زمانه ی طبل های تو خالی... گشتیم و تهی شدیم از عشق در قوانینِ بی رحمِ تصاحب ها که "داشتن" درد مشترک ما بود، تهی از دوست داشته شدن! همانگونه که روزی سهراب نوشته بود: "حیات نشئه ی تنهایی است!"
گفتنی ها زمانی گف
جوان تر که بودم وقتی پدرم میگفت، پسر فلان کار را بکن یا فلان کار را نکن هرچه باشد من تجربه ام از تو بیشتر است، عصبی میشدم و میگفتم بچه که نیستم، خودم درست و غلط را بهتر از هر کس دیگری میدانم! اما اکنون، چند قدم مانده به 27 سالگی ، اعتراف میکنم که احساس میکنم هیچ از خوب و بد کارهای خودم سر در نمی آورم! اشتباهاتم زیاد شده اند، تصمیم های اشتباه، سکون و بی حرکتی نا به جا و... عذابم میدهد. آرزو میکنم کاش اکنون کسی بود که درست و غلط را برایم توضیح میداد! آ
وقتی از خودت فاصله می گیری، نه یک سانت و نه یک متر و یک کیلومتر، که سال ها، سال های نوری، درست لحظه ای که باور می کنی این موجود عجیب و غریب "تو" هستی، معجزه ای می رسد که ناگهان به یادت می آورد که بودی، چه بودی، و چه می خواستی باشی
وقتی باور کرده بودی تنها نیستی، باور کرده بودی باید تلاش کرد و تنها نماند، غرق در دنیای دیگران شد، فرصتی برای "تو" بودن نداری، زمان کم است، درست در همان لحظه، خاطرات ورق می خورند، برمی گردند به چند سال قبل، و تو می شوی هم
چراا بعضی خانم ها انقدرررر دوست دارن حرف بزنن؟؟
نمونه اش بنده...
البته چندساله که خودم رو خیلی محدود کردم
ولی بچه که بودم، از اینهایی بودم که یک ریییییییز حرف میزدم :)
قوه خیالم هم قوی بود
یه عالمه چیز هم میساختم و میگفتم.
بعد کم کم یاد گرفتم که بنویسم.
نوشتن رو که شروع کردم حرف زدنم کمتر شد.
کمتر
و کمتر...
الان به جایی رسیدم که به زور از زبونم حرف می‌کشن.
اماا...
خب این جلوی انحرافاتی رو گرفت، ولی خیلی هم خوب نبود.
چون من تنها شدم. چون روابط اجتماعی
دانلود آهنگ ایهام تب و تاب { متن و همراه با بهترین کیفیت }
ترانه ی زیبا و شنیدنی از گروه موفق ایهام با نام تاب و تب با لینک مستقیم و رایگان
Exclusive Song: Ehaam / Taab O Tab With Text And Direct Links In jazzMusics
متن آهنگ تاب و تب ایهامامشب از دیدنِ من …
امشب از دیدن من
همه انگشت به دهان میمانند
همه خوب حالِ مرا
حال و احوالِ مرا میدانند
گلِ نیلوفرِ من آتش تازه بیا برپا کن
من که در تاب و تبم
تو بتابان و شبم زیبا کن
بیا در شهرِ دل من پادشاهی کن
این تو و این دلِ من هر چه تو خواهی کن
خداوندا
سرزمین مرا از 
          دشمن،
                خشکسالی
                           و دروغ 
                                 در امان بدار.... :( 
 
 
 
- دلم میسوزد و کاری ز دستم برنمیاید... 
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
این روزها، تقریبا هر کسی که حالم رو می‌بینه بعد از کمی حرف زدن، ازم میپرسه مگه اون چی داشت که تو دوستش داشتی؟
حق دارن.
هیچ وقت چهره جذابی نداشت. بسیار درونگرا بود. شاید اگر من هم یکسال با او دوست نبودم، هیچ وقت نمیتونستم اینطور دوستش داشته باشم.
اما اون روزهایی که من دوستش داشتم، او دریایی در درون داشت: شریف بود و این چیزی نیست که این روزها زیاد ببینی. بخشنده بود. دوست داشتنی و مهربان بود. صبور بود.شنونده خوبی بود. محبت کردن بلد بود. و من قانع بو
بالاخره درونگرایی خوب است یا برونگرایی یا میانگرایی؟
 
من مطمئن هستم که تا به حال خیلی اوقات از خود پرسیده اید که آیا شما درون گرا هستید یا برون گرا. برای بعضی افراد این انتخاب آسانی نیست. ولی برای بیشتر ما سخت است که بین این دو امکان انتخاب نماییم.سخت بودن پاسخ به این سوال به دلیل تقسیم کردن دیدگاه به فقط دو نظر است و این نگرش به شخصیت افراد خیلی وقت است که منسوخ شده است. بیشتر ما جایی در میان این دو امکان قرار داریمچند نفر درونگرا را می شناسی
حرف حق رو زدم 
مطمئنم
تک تک کلماتی ک بیان کردم حق مطلق بود
ولی خب اشتباهم تن صدای بلند و بغض اخر بود
که تهش مجبور شدم خودم برم معذرت بخوام
البته خب نه برای حرفی که زدم بلکه برا صدای بلندم
میدونید معتقدم حتی حق داشتن هم توجیه ناراحت کردن کسی نیست
نه اینکه بخوام همرنگ جماعت بشم یا از حقی کوتاه بیام
ولی خب توی بزرگ ترین هدفم که شاد زیستن( شادی دِل) این ناراحت نکردن و نشکستن دل کسی جز شرایط مهمه
ولی خب اصولا با اینکه خیلی ها دوستم دارن
و افراد خوب زی
همسر حضرت نبی بودن
همه دلگرمی علی بودن
در جهان اینچنین زنی بودن
چون تو انسان کاملی بودن
بانوی خانه ی رسول الله 
السلام علیکِ یا اماه 
دامنت رحل سوره ی کوثر
بانوی دلربای پیغمبر
ای مقامت فرا تر از باور
ای وجود تو بعثتی دیگر
ای نبی را تو بهترین همراه
السلام علیکِ یا اماه 
در نمازت ترنم باران
سجدهایت تبسم باران
در قنوتت تکلم باران
خنده هایت تجسم باران
نظری کن به سائلت گه گاه
السلام علیک یا اماه 
سائل مهر بیکران شما
گردی از پای نوکران شما
روسیاهم
الان یک هفتس میام این دانشگاه
امروز هوا بشدت سرد بود لوله کشی خونمون یخ زده بود
خداروشکر همه چی خوبه و واقعا راضی هستم
اصلا پیام‌نور ک بودم حس نمیکردم دانشجو هستم :/
اما اینجا کلی همایش وجلسه وکلاس آموزشی وهسته علمی و...
فقط هنوز انتخاب واحدم‌ مشکل داره
یه مشکل دیگه هم هست من بشدت آدم درونگرایی هستم
هنوز یه دوستم پیدا نکردم.خیلی دوست دارم بابچه ها آشنا بشم اما نمیدونم یه ترسی هست 
هرچی باشه کم از دوست نرنجیدم :|
عاغا چجوری چند جلسه نمیان سرکلا
مخالف اهل بیت علیهم السلام از حزب ابلیس است!!! (به روایت اهل تسنن)
ابن حجر مکی از علمای بزرگ اهل تسنن و دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در کتابی که بر ضد شیعه نوشته است می‌نویسد:
وَفِی رِوَایَة صححها الْحَاكِم على شَرط الشَّیْخَیْنِ النُّجُوم أَمَان لأهل الأَرْض من الْغَرق وَأهل بَیْتِی أَمَان لأمتی من الِاخْتِلَاف فَإِذا خالفتها قَبیلَة من الْعَرَب اخْتلفُوا فصاروا حزب إِبْلِیس.
در روایتی که حاکم نیشابوری آن را بنا بر شرایط دو شیخ (بخار
همیشه این بحث آقازاده ها و پارتی دارها از بچگی در ذهن من بود و به نوعی با آن درگیر بودم. همیشه با مسائل اینچنینی و پارتی بازی و ناشایسته سالاری مشکل بنیادی داشتم. هر چه بیشتر می گذرد هم این مشکل من بیشتر از پیش میشه. البته در این دعوا ظاهرا طرف مقابل در حال پیروزیه و کمر من را به خاک می ماله
 
راستش این بحث ژن های خوب که مطرح شد یه کم خیالم راحت شد که اینا کلا با ماها فرق دارند و یه جوری نژاد برتر هستند. اینطوری کمتر اذیت میشم. قبول اینکه شهروند در
بعد از یه مدتی که به زندگی نگاه میکنی انگار همه چیز مثل یه فیلم داره ثبت میشه و تو بازیگر این داستانی.وسط یه تئاتر زنده با ادمایی که هواسشون نیست!
چند سال باید بگذره که به دغدغه های امروزم بخندم؟
و چند سال باید بگذره تا بازی احساس به راند های پایانی خودش برسه؟!
هر ادمی تو یه شکلی از احساس گیر کرده!بعضیا خطن!بعضیا مثلث بعضیا مربع بعضیا هم دایره!!!این وسط یه سری ادم سینگولاریتی هم پیدا میشن که نقطه ان!نقاط سینگولاریتی!که حالا این نقاط میتونن مرات
اگه کرونا یه مدت دیگه ادامه پیدا کنه خواهر من به جای پزشکی به دعا نویسی مشغول میشه.
هر روز یه دعای جدید میاره به زور مجبورمون میکنه بخونیم برای در امان موندن از کرونا...
دیدم داره یه چیزی رو توی ماشین میگذاره، میگم چیه؟ میگه دعایی که واسه دم در ورودی خونه تو مفاتیح اومده، من دارم میگذارم توی در ورودی ماشین... :||
............
یه پیشنها داده بودن که یه تعداد روحانی رو اعزام کند به بیمارستان ها تا با مریضا صحبت کنند روحیه بگیرند....
چقدر آدمیزاد با این همه
 
خواهرِ نازدانه ام سلام
 
قراره یه کوچولو از حضرت یحیی ع برات حرف بزنم؛
 
خداوند مهربان یحیی را در کهنسالی به زکریا عطا فرمود
یحیی کوچولو مثل دیگر هم سن و سالانش نبود
به طرز عجیبی سودای جهانی زیباتر در سر داشت؛ 
زمینی متفاوت از زادگاهش و آسمانی آبی تر از اونی که دیده بود
یحیی شیفته ی بهشتی شده بود که زکریا (پدرش) از آن سخن می گفت
و در عین حال کابوسِ یحیی ی نوجوان جهنمی بود که او را از بهشتش دور می کرد
 
شاید باور کردنش سخت باشه
ولی آنقدر یحییِ ک
قلبم! سلیم باش یعنی همچون قلبی که:
 
۱- لیس فیه احد سواه. غیرخدا کسی در آن نیست.
۲- توبه کننده از گناه و تسلیم حق است.
۳- از حب دنیا در امان است.
۴- بایاد خدا آرام میگیرد.(فتح آیه۴)
۵- در برابر خدا خاشع است.(حدید آیه۱۶)
۶- از قهر خدا می ترسد.(انفال آیه ۲)
اتفاقا اومدن که دم کنکورم حسابی مورد عنایتم قرار بدن
مریضی بابا
و رفتنشون به مسافرت
به خاطر کارای واحب
واسه راست و ریست کردن کارای کوچ:)
خالم اومده پیشم نگم واستون که چقدر سختمه...
من ادم وسواسی ای نیستم
نمیدومم شایدم باشم
خوشم نمیاد یکی لباساش و بندازه گوشه اتاقم
و یا بشینه و امر کنه
سحر خاله قربون دستت درو ببند
سحر فداتبشم یه لیوان چایی بریز
سحر دورت بگردم چهارتا همبرگر بنداز تو روغن میزو بچین
سحر قربونت خاله غذات هضم شه میزو جمع کن...
و...
من
گفت: "از پیامبر شنیدم لااله الاالله دژ من است. کسی که داخلِ قلعه یِ من است، از عذاب من در امان می ماند. امامت، عهدی خداوندی است و امام، شرطی از شرایط توحید حقیقی است. امام ولایتش را از آسمان می گیرد و نه زمین. و شرط بودن در آن قلعه، مَنَم. جامه ی امامت، نیایش است."
+ ولادت - سعید تشکری
کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)
در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را
مخالف اهل بیت علیهم السلام از حزب ابلیس است!!! (به روایت اهل سنت عمری)
ابن حجر مکی از علمای بزرگ اهل سنت عمری و دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در کتابی که بر ضد شیعه نوشته است می‌نویسد:
وَفِی رِوَایَة صححها الْحَاكِم على شَرط الشَّیْخَیْنِ النُّجُوم أَمَان لأهل الأَرْض من الْغَرق وَأهل بَیْتِی أَمَان لأمتی من الِاخْتِلَاف فَإِذا خالفتها قَبیلَة من الْعَرَب اخْتلفُوا فصاروا حزب إِبْلِیس.
در روایتی که حاکم نیشابوری آن را بنا بر شرایط دو ش
میگفت توی دهه 20 سالگی برای هر کاری فک میکنی زوده و هنوز خیلی وقت داری.
میگن برو سراغ یه کار ثابت میگی هنوز کار مورد علاقه مو پیدا نکردم.
میگن اذدواج کن میگی هنوز کلی وقت دارم.
میگن برو ورزش کن میگی هنوز عضله هام تحلیل نرفتن.
میگن سبزیجات بخور غذای سالم بخور میگی  بذار فعلا یه فست فود سفارش بدم.
میگفت دهه 30 سالگی وقتیه که میبینی برای خیلی کارها دیره!
شاید به روی خودت نیاری و بگی خوشحالی اما از اینکه خونواده تشکیل ندادی، از اینکه ورزش جزویی از روت
صبح تا میتونستم خوابیدم، از یه جا ب بعد دیگه خوابت نمیبره اگ قبل یک خوابیده باشی، و صبحم تا یازده و اون موقعا ولو بوده باشی! بعد رفتم کتاب گرفتم، فیلم نصفه دیشبمو دیدم. و دیدم چقد بده اینا ک عمل میکنن بعد جنسیتشونو تغییر میدن. و الهی چقد اذیتن ): و خب وقتی چشمام درد میکنه انتخابای زیادی ندارم برای اینکه چیکار میتونم بکنم. خواب بزرگترین سابجکت زندگی من بوده و هست. همیشه هم بعد اینکه یکیو از زندگیم بیرون کردم توش دچار مشکل شدم، چون یهو قبل خوابم چ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها